فاطمه زهرا فاطمه زهرا ، تا این لحظه: 14 سال و 2 ماه و 12 روز سن داره

دخترم عشق من

دلتنگ یک لحظه دیدن تو هستم مادر

 به یاد مادرم ... بعد از تو از کدام دریچه اسمان را به تماشا بنشینم و با کدام واژه عشق را معنا کنم  بی تو ... همه فصلها خاکستری و همه ستاره ها خاموشند کیفر شکستن دل من  چند جاده غربت وچند اسمان تنهایی است باور کن من هنوز هم به قداست چشمان تو ایمان دارم  مادر   دوستت دارم تا جان در بدن دارم             قسم به جامه پاکی که از مهرت به تن دارم  
31 ارديبهشت 1390

نازنین من

عسلم دیروز جمعه همه کنار هم بودیم و من چقدر از این باهم بودنا لذت میبرم. تا ساعت ده خواب بودی وقتی بیدار شدی از اینکه مهد نرفتی و تو خونه هستی کلی ذوق کردی برات چیپس درست کرده بودم که با ماست و نعنا و کاهو نوش جان کنی اخه چیپس خیلی دوست داری بعد یه کم بازی کردی و بعد بردمت حمام .هنوز از حمام میترسی ولی ترست نسبت به قبل خیلی کمتر شده بعد از حمام ناهار قورمه سبزی خوردیم و بعد از یه کم بازی دوباره خوابیدی . اینه که جمعه ها رو خیلی دوست دارم خوشبختانه ما هیچکدوم اهل تماشای تلوزیون نیستیم فقط بابایی بعضی وقتا اخبار گوش میده  منو تو با هم بازی میکنیم الهی همیشه زندگی با ارامش و اسایش باشه خدایا شکرت خدایا به خاطر تمام نعمتهایی که به ما د...
31 ارديبهشت 1390

یاد تو در دل من ...

عشق من  دیروز وقتی از مهد اوردمت خونه بعد از اینکه ناهار خوردیم خوابیدیم یکی دو ساعت بعد با صدای گریه بلند تو از خواب پریدیم نمیدونم دل درد داشتی یا گرمت شده بود  خیلی گریه کردی بابایی مجبور شد تو رو ببره بیرون تا اروم بشی یک ساعت بعد حالت خوب شده بود ولی من خیلی ناراحت تو بودم بعد با اسباب بازیات بازی کردی و بعد شام خوردی  و بعد بستنی خوردی و یکم بازی و بعد خوابیدی الهی مامان فدات بشه که اینقدر خوبی.
28 ارديبهشت 1390

تنها تو دست مهربان تو پناه من

همه زندگی من   دیشب همش دلت میخواست ببرمت توی کوچه تا با بچه ها بازی کنی اخه حقم داری همش توی مهد با بچه ها بازی میکنی و عادت کردی که دور و برت شلوغ باشه خوب بابایی هم تو رو برد در حیاط تاهم به گلهای در خونه اب بده هم اینکه تو هم هوا بخوری من تو این فاصله شام و نهار فردا رو اماده کردم و نماز خوندم  وقتی اومدی خیلی سر حال شده بودی و برا خودت اواز میخوندی الحق و الانصاف هوای بیرون عالیه . یه شب خنک بهاری . باز یاد اون وقتا افتادم ... یاد ایامی....یاد ایامی....
27 ارديبهشت 1390

ای هستی من بنشین پیش دلم بنشین

به من گفتی که دل دریا کن ای دوست       همه   دریا  ا ز ان  ما  کن  ای  دوست دلم  دریا  شد  و  دادم  به   دستش                 دل از دریا مکش پروا کن ای د وست ...
25 ارديبهشت 1390

هر لحظه به یاد تو

عشق من روزای تعطیل به خاطر وجود تو  خیلی خوش میگذره به قدری شیرین شدی که هر لحظه منو بابات رو میخندونی . دیروز برات یه بادکنک گنده خریده بودیم تا باهاش بازی کنی اولش ازش میترسیدی و یواشکی دست میزدی ولی بعد باهاش بازی میکردی و همش خودت رو روی بادکنک میانداختی . دیروز هوا خیلی گرم بود (٣٠درجه) سه نفری رفتیم پارک و کلی بازی کردیم تو پارک هوا بی نظیر بود خلاصه خیلی خوش گذشت .کاش روزای تعطیل بیشتر می بود تا بیشتر از بودن در کنار هم لذت میبردیم.
24 ارديبهشت 1390

نعمت الهی

خدای من خدای مهربان من از تو میخواهم به همه کسانی که ارزوی بچه دارند یه بچه سالم و صالح عطا کنی . خدایا هیچ کس رو از نعمت مادر شدن محروم نکن . خدایا متشکرم که این نعمت بزرگ رو به ما عطا کردی چگونه میتوانم شکر گذارت نباشم در حالی که نعمت را بر ما تمام کردی خدایا فرزندم را در پناه خودت سالم و صالح نگهدار  امین یا رب العالمین
21 ارديبهشت 1390

لحظه لحظه بودن با تو

گل مامان دیروز که از مهد اوردمت خیلی خسته بودی و بلافاصله خوابیدی بابایی هم که زنگ زد جلسه داره و تا غروب نمیاد منم زود ناهار خوردمو کنارت خوابیدم یکی دوساعت خواب بودیم خواب بعداز ظهر بهاری واقعا میچسبه . بعدشم بیدار شدی گلم و عصرونتو نوش جان کردی بعد هم بابایی اومد و مشغول بازی با بابایی شدی و من در این فاصله غذا درست کردم ویه کارای خونه رسیدم بعد با هم رفتیم سوپر سر کوچه برا خرید .  خلاصه خیلی خوش گذشت . ادم فکر میکنه زندگی یعنی همین .یعنی از لحظه لحظه بودن با هم لذت بردن .خدا رو شکر ما از زندگی توقع دیگه ای نداریم و خدا رو شکر میکنیم . خدایا هزاران هزار مرتبه ازت متشکریم. 
21 ارديبهشت 1390

الهه شبهای من

عزیزم دیشب حدود ساعت ٥/٣ از خواب بیدار شدی و شروع کردی به گریه کردن و اروم نمیشدی یه کم بغلت کردم و راه بردمت و برات لالایی زمزمه کردم تا بالاخره خوابت برد فکر کنم خواب بد دیده بودی الهی فدات بشم خوابای خوش ببینی عزیزم
20 ارديبهشت 1390

در کنارت هستم

اسمان را بگویم که امشب          یاسهای ره کهکشان را سر رهگذارت نشاند یک سبد لاله از تازه تر باغ سرخ شقایق تا در این راه تنها نباشی در کنارت نشاند در کنارت نشاند
19 ارديبهشت 1390